اولین سفر
تاریخ 25 مرداد فرصتی پیش اومد و امام رئوف ما رو طلبیدند و با پسر گلمون رفتیم مشهد به پابوس آقا امام رضا. پسرک مثل همیشه پسر خوبی بود و خیلی اذیت نکرد. خیلی به این سفر نیاز داشتیم، هم من و هم همسری و هم آقا محمدسامی. من و همسری که همیشه اهل سفر بودیم مدتها بود به خاطر بارداری و زایمان نتونسته بودیم یه سفر درست و حسابی بریم و محمدسامی هم به عنوان شروع سفرهای زندگیش و همراهی با گشت و گذار با مامان و باباش به سفر با برکت و معنوی نیاز داشت و شکر خدا امام رضا این سفر رو برای ما مهیا کردند. سفر خیلی خوبی بود مخصوصا که با عروسی پسر عمه مرضیه و دختر عمه مریم همسری به پایان رسید.
پسر ما تو این سفر پیشرفتهایی هم داشت و به روند رشد خودش ادامه میداد. روز 30 مرداد یعنی دقیقا روزی که 3 ماهش تموم شد به پهلو چرخید، پسر گلم وقتی خونه خاله باباش بودیم به شوهرخاله عزیز هی نگاه کرد و در آخر زد زیر گریه و این اولین غریبی کردن پسر گلم بود.
این هم عکسهایی که تو این سفر انداختیم: